ای هلال خون دوباره سر زدی
ای محرم بار دیگر آمدی
زخم دل با دیدنت کاری شده
خون به دامان افق جاری شده
در تو باغ لاله ی پرپر بود
عکس لبخند علی اصغر بود
ای هلال خون چرا باز آمدی
گر چه خونینی سرافراز آمدی
تاریخ : چهارشنبه 92/8/8 | 10:8 صبح | نویسنده : زارع شاهی | نظرات ()
تاریخ : چهارشنبه 92/8/8 | 10:6 صبح | نویسنده : زارع شاهی | نظرات ()
بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است ...
دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است ...
کم خیره شو به نیزه علی را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را تکان نده ...
با خنده خواب رفته تماشا نمیکند
مادر نگفته و زبان وا نمی کند ...
بس کن رباب زخم گلو را نشان نده
قنداقه نیست دست خودت را تکان نده !
بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود
این گریه ها برای تو اصغر نمی شود ....
تاریخ : چهارشنبه 92/8/8 | 10:5 صبح | نویسنده : زارع شاهی | نظرات ()
تاریخ : چهارشنبه 92/8/8 | 10:4 صبح | نویسنده : زارع شاهی | نظرات ()
تاریخ : چهارشنبه 92/8/8 | 10:2 صبح | نویسنده : زارع شاهی | نظرات ()